بیرون شده از قاب، مرا میخواند
میرقصد و در آب مرا میخواند
این ماه من است مَردمان برخیزید
در شهرِ پر از خواب، مرا میخواند
یک دست میان زلف، در دست دِگر
یک بادهِ می ناب، مرا میخواند
بی تاب تر از من شده امشب گویا
پیراهن بی تاب مرا میخواند
ای چشم مدارا کن و بیدار بمان
مردی کن و دریاب، مرا میخواند
کمال پیری آذر هریس"کمال"
برچسب : نویسنده : kooysher بازدید : 71